خدايا چگونه باورت کنم؟؟؟
ديده نميشوي... شنيده نميشوي... بويي نداري...
با کدام ردپا و با کدام سرمشق دنبالت بگردم.
نميدانم کجا پيدايت کنم اما ميدانم ک ميخواهم باشي.
آخر نباشي ک نميشود. ميشود؟
خدايا من باور ندارم بندگانت را ميسوزاني. مگر خداي رئوف ما دلش مي آيد بنده اش را بسوزاند؟ گناه هاي ما هرچقدر باشد کرم و بخشش تو بزرگتر است. من ب اين اعتقاد دارم.
اما خودمانيم از بعضي خطاها و گناه ها ک نميتوان گذشت.
ولي آخر نفهميدم سرنوشتمان از قبل رقم خورده يا دست خودمان است.
خدايا اين بي عدالتي ها دست کيست؟ چرا يکي هم جمال داره هم کمال و ديگري نه جمال داره نه کمال؟؟؟
چرا زيبايي برخي چشم رو خيره ميکنه و زشتي بعضي تنفر رو بيدار؟؟؟
ترازوي عدالتت انگار عيب کرده خدا. يه نگاهي ب دنياي ک مارا در آن رها کردي بينداز.
باورم اين است ميبخشي ولي وقتي فکر ميکنم ب خاطر يک " سيب " آدم و حوا را طرد کردي واي ب حال ما. ک باصطلاح ن آدميم ن گناهمان ب کوچکي سيب!
نظرات شما عزیزان: