فقط مي آيم و مينويسم. از خودم، از دنياي خودم، خداي خودم.
از روزهاي سياه و قلب سياه ترم مينويسم. اما با چه هدفي؟؟؟
هدفم تغيير بود... يعني هست. اما بدون اراده ک نميشود تغيير کرد، بدون انگيزه هم نميشود
چه چيزي اشتباست؟ خودم، راهم، هدفم
امروز جمعست. شايد از امروز، يا شايد از فردا من ديگر ايني نيستم ک بودم.
زيادي تنهام خدااا... گاهي ميگم گور باباي تنهايي مگه تنهايي چشه؟ تازه من ميتونم خدا رو داشته باشم
گاهيم دليل تنهاييمو جست و جو ميکنم و ب هيچي نميرسم جز خودم.
فقط زمان لازم دارم. ميدونم داره دير ميشه کم کم ولي چاره اي نيست.
برنامم تقريبا کامله. 22 بند ک رعايتش لازمه، ولي سخت
شمايي ک اين مطالبو ميخوني
ميدونم چرت مينويسم ولي چاره اي ندارم بايد اينارو يه جا بنويسم... ب يکي بگم
اگه نظر بدي ک ممنون ميشم اگه ن همين ک سر زدي لطف کردي♥♥♥