Simorgh
)دعای غضنفر( خدایا به خاطر تمام چیز هایی که دادی؛ندادی؛دادی پس گرفتی؛ ندادی بعدا می خوای بدی؛ندادی میگی دادی؛اصلا نمیخوای بدی؛ نداده بودی فکر کردی دادی؛نمیدی هی میگی میدم؛ شکر....!

           
سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:دعا,دعاي غضنفر,غضنفر, :: 14:10
lonesome

آنچه می خواهیم نیستیم
آنچه هستیم نمی خواهیم
آن چه دوست داریم نداریم
آن چه داریم دوست نداریم...
اما عجیب است که هنوز زنده ایم و امیدوار به اینکه روزی
، جایی،
در کنار کسی،
بالاخره خوشبخت خواهیم شد...



           

خاطراتم چون زهر در وجودم پراکنده شده
در پي پادزهرم! پادزهرم فقط بازگشت است
خدايا يعني ياريم ميکني؟
تنهام، غريبم فقط تو موندي
شايدم نموندي نميدونم
کلماتم آزار دهندست اگر ب تو ميگويم براي اين است ک شنونده خوبي هستي
ولي کاش گويندگي هم بلد بودي
اصلا زبان داري؟؟؟ پس چرا سخن نميگويي؟؟؟
ميگويند ميخواهي ب سخنان خدا گوش دهي قرآن بخوان ولي من تورا ميخواهم ن قرآن و کلمات تکراري
صدايت، نفست، فريادت را ميخواهم
چيزي بگو خو
اصلا بحث ميکنيم ببينيم راز خلقت اين موجود دوپا چيست؟
اصلا بحث کنيم ببينيم تو که دم از عدالت و انصاف ميزني چرا تو دنياي ما عدالتي نيست؟؟؟
چرا نميشود همه دارا باشند؟
نميگويم همه ب يک اندازه ولي دارا باشند.
ميگويند: خدا گر ز حکمت ببندد دري ز رحمت گشايد در ديگري!
اما اينطور نيست. ميگي يه چيزو بگيري چيز ديگه اي ميدي حتي بهترشو اما نميدي
اصلا بحث من نيست من شکرت ميکنم ولي خيليا در واقع هيچي ندارن. حتي اميد
خدا دلت مياد سر بندهات همچين بلاهايي بياد؟
تازه تهديد ميکني ميسوزوني!
خب من يه بار سوختم اصلا حس خوبي نيست! افتضاحه
من ک بندتم نميتونم تصور کنم حتي انگشت يکي بسوزه چ برسه کلا...
نميگم مجازات نکن اما چرا آتش؟؟؟
شايدم اين فقط يه تهديده واسه ترسوندن ما
اصن تصور ما از تو بايد چطوري باشه؟؟؟
ب دادمون برس...داريم غرق ميشيم تو خودمون



           

از انسان هاي گربه صفت متنفرم
همان هايي ک ب هر محبتي جذب ميشوند و ب هيچ محبتي پايبند نيستند
دل يدونست، مگه چندتا دلدار بايد باشه؟؟؟
معاشرت کنيد، اما دل نبنديد
ن اينکه نبنديد... ب اهلش ببنديد
عاشق تک پرام
اونا ک يه اسم رو زبونشونه
اونا ک ميگن: دل يکي دلدار يکي
اونا ک ميدونن بهترم هست ولي ب اوني ک دارن قانعن
اصن تو چشمشون بهتري وجود نداره
خدايا خسته ام از سياهي
دلم، روحم، دنيايم، روابطم... همه سياه
کمرنگش کن اين سياهي رو
شکرت ب خاطر تمام چيزهاي خوبي ک ب من دادي
بزرگترينش همين دل ک براي داشتنت پر ميکشه ولي بالاش کوتاهه
قوي کن دلمو... قوي کن تا يخ نزنه
قوي کن ک نسوزه
خسته نشه
نااميد نشه
سياه نشه
♥ آمين ♥



           
چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:خاطره,دل نوشته,درپيت,هرزنامه,14,lonesome, :: 18:20
lonesome

از خداوند نيرو خواستم، ضعيفم آفريد که تواضع بندگي را بياموزم. * از او سلامتي خواستم که کارهاي بزرگ انجام دهم، ناتوانم آفريد تا کارهاي بهتري انجام دهم * از او ثروت خواستم تا سعادتمند شوم، فقرم بخشيد که عاقل باشم. * از او قدرت خواستم که ستايش ديگران را به دستآورم، شکستم بخشيد که بدانم پيوسته نيازمند اويم. * از او همه چيز خواستم که از زندگي لذت ببرم، زندگيم بخشيد که از همه چيز لذت ببرم.* آنچه خواستم به من نداد، آنچه بدان اميد داشتم به من بخشيد، و دعاهاي ناگفته ام مستجاب شدند. و آن ها اين بود: من هستم! در ميان انسان ها و غرق در نعمات پروردگار

دوستاي خوبم خوشحال ميشم نظر بدين، انتقاد کنين و پيشنهاد بدين. دوستون دارم♥♥♥



           
یک شنبه 30 تير 1392برچسب:خاطره,دل نوشته,درپيت,هرزنامه,12,lonesome, :: 21:33
lonesome

فقط مي آيم و مينويسم. از خودم، از دنياي خودم، خداي خودم.
از روزهاي سياه و قلب سياه ترم مينويسم. اما با چه هدفي؟؟؟
هدفم تغيير بود... يعني هست. اما بدون اراده ک نميشود تغيير کرد، بدون انگيزه هم نميشود
چه چيزي اشتباست؟ خودم، راهم، هدفم
امروز جمعست. شايد از امروز، يا شايد از فردا من ديگر ايني نيستم ک بودم.
زيادي تنهام خدااا... گاهي ميگم گور باباي تنهايي مگه تنهايي چشه؟ تازه من ميتونم خدا رو داشته باشم
گاهيم دليل تنهاييمو جست و جو ميکنم و ب هيچي نميرسم جز خودم.
فقط زمان لازم دارم. ميدونم داره دير ميشه کم کم ولي چاره اي نيست.
برنامم تقريبا کامله. 22 بند ک رعايتش لازمه، ولي سخت
شمايي ک اين مطالبو ميخوني
ميدونم چرت مينويسم ولي چاره اي ندارم بايد اينارو يه جا بنويسم... ب يکي بگم
اگه نظر بدي ک ممنون ميشم اگه ن همين ک سر زدي لطف کردي♥♥♥



           

نميدونم واقعا هست يا ن... خدارو ميگم.
اما خودمونيم اگه نباشه خيلي بده ها. انگار همه چي رو هواست!
خوبه حس کني هميشه يکي هست ک هواسش بهته، يکي ک تو تنهاييت باهاش حرف بزني، دوسش داشته باشي، دوست داشته باشه.
اصن بايد يکي باشه ک گله کنيم، سرش داد بزنيم، پيشش گريه کنيم و ازش بخوايم ببخشه.
چيزايي ک اون ديده و بقيه نديدنو ببخشه.
بايد باشه نه؟



           
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:خاطره,دل نوشته,درپيت,هرزنامه,10,lonesome, :: 20:32
lonesome

معمولا اولين گام سخت است...
و براي من و راه من سخت تر.
لغزشي در اولين گام. ميدانم همه چيز ب خودم بستگي دارد و ب اراده ام
سست اراده نيستم پس تلاش ميکنم. " سياه سياه " اين وضعيت امروز من است.
تقويمم سياه شده، روزهايم سياه شده، و خودم از همه سياه تر.
نميدونم با کي حرف ميزنم!
با خدا، با خودم، با مخاطبي ک وجود نداره يا....  نميدونم
اصن خدايي ک ميگن کو؟؟؟
باز نميخوام گله کنم فقط دلگيرم همين.
آخه خدا چطور بايد رشد کرد؟ چطور بايد ب عدالت رسيد؟
تا خودمو پيدا نکنم نميتونم کمکي ب کسي کنم پ همچنان ب دنبال خودم ميگردم.
فقط ميدونم ايني نيستم ک هستم.
کاش ميشد ب حکمت خدا پي برد.
خدا اصن اين قيامت و بهشت و جهنمت چطوريه؟؟؟
مگه ميشه بريم جايي ک همش نعمت باشه
وقتي سختي اي نباشه نعمت و خوشي مفهومي نداره. بعد يه مدت بهشتيا خسته ميشن و دنبال يه راه فرار از بهشت يا زندوني از خوشي!!!
يعني اونجا زندگي چطوريه؟ اصن اگه اونجا مرگ نباشه زندگيم مفهوم خودشو از دست ميده...
گيجم گيج. بهم بفهمون چي ب سرمون مياد



           
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:خاطره,دل نوشته,درپيت,هرزنامه,9,lonesome, :: 17:47
lonesome

ديگر بس است تکرار. بايد تغيير کرد.
بايد ک از هواها گذشت، بايد ک از هوس ها گذشت، از خود گذشت، از دنيا و مردمش گذشت، با سهراب همسفر شد و از درياها گذشت، رسيدن ب او دشوار است دشوارتر از کار فرهاد، دشوارتر از زجر مجنون ولي شيرين است. آري رسيدن ب او شيرين است. شيرين تر از عشق شيرين، شيرين تر از شور ليلي.
بايد توانست. ميروم... ميروم ک ب پشت درياها برسم و خودم را، دنيايم را و خدايم را بيابم.
40 گام است اين راه براي من.
40 گام ک در هرگام عادتي برداشته و عادتي جايگزين ميشود.
و تکرار ميکنم ک من ميتوانم چون او ياريم ميکند♥



           
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:خاطره,دل نوشته,درپيت,هرزنامه,8,lonesome, :: 12:12
lonesome

دگر بس است هرچه بودم.
خوب...بد...زشت...زيبا.
دگر آني خواهم بود ک خواهم.
ميگويند براي عادت کردن و ترک عادت 40 روز زمان لازم است.
منم چهل روز رياضت ميکشم. تا پاک شوم، شسته شوم، بلکه عاقل و فهميده شوم!
سخته اما ميشه. ميشه اوني باشم ک ميخوام، اوني باشم ک ميخواد.
هيچوقت اوني نبودم ک ميخواستم. هميشه خودمو پايين ديدم، کوچيک ديدم ولي بسه.
منم ميخوام زندگي کنم. اين چهل روز خيلي کارا رو بايد ترک کنم ک يکيش ....  خيلي کارام بايد بهش عادت کنم ک يکيش نمازه.
ميرم ي ليست از بايد ها و نبايد ها تهيه کنم!
ميدونم سخته ولي اينم ميدونم ک ميتونم
خدايا توأم کمک کن. عادتاي بدمو بگير و عادتا و رفتاراي خوب رو تو وجودم زنده کن.
آمين.



           
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:♥♥7♥♥, :: 16:35
lonesome
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید سلام به دوستاي گلم. مطالب اين وبلاگ احتمالا ب درد کسي نميخوره چون خاطرات درپيت خودمو توش مينويسم! البته سعي ميکنم مطالب قشنگي هم ک ب زندگي و خاطرات و احساسم مربوط باشه بذارم ک شايد اونا ب درد شما بخوره. در کل اگه از مطلبي يا عکسي خوشم بياد ميذارمش تو وبلاگم هرچند تکراري باشه. خوشحال ميشم نظر شما رو هم بدونم. اگه خعلي درپيت مينويسم و حالت بد شد حق توهين نداري چون وبلاگ خودمه عشقي مطلب ميذارم. در واقع اين دفتر خاطراتمه پ يا نخونش يا ميخوني نظر هوايي نده نظرت کاربردي باشه! ديگههههه..... فعلا همين! ♥♥♥♥ موفق باشي دوست خوبم ♥♥♥
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان Simorgh و آدرس faraz72.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 26
بازدید کل : 52722
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1